اولین حضور علی خامنهای در جمع معتمدانش در شب عاشورا با حواشی زیادی همراه بود. گذشته از شوخیهای کاربران در شبکههای اجتماعی که او را به «موشی« تشبیه کرده بودند که به مخفیگاه پناه برده، بسیاری این نکته را که «فرمانده کل قوا» در کشوری که درگیر جنگ است عملاً در دخمهای پنهان شده، دستمایه نقدهای جدی و طنز خود قرار دادند.
اما عزاداری شب عاشورا در حسینیه خمینی یک حاشیه بزرگ دیگر هم داشت. محمود کریمی، مداح مورد اعتماد بیت رهبری، در ابتدای مراسم اعلام کرد که رهبر جمهوری اسلامی از او خواسته که ترانه «ای ایران، ایران» را، که سرودهای از زندهیاد تورج نگهبان است، در مراسم عزاداری امام سوم شیعیان بخواند. او نیز در ادامه نسخهای تحریفشده و مخدوش با ابیات اضافی مذهبی و سبک و سیاق حکومتی از این سروده میهنی را خواند و حاضران نیز با سینهزنی او را همراهی کردند.
در همین زمینه، شهیار قنبری، ترانهسرای شهیر ایرانی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «همهی ما بچه های ترانهی ایران، به سرقت اثر و دستکاری در ترانهی استاد تورج نگهبان به دست نوحهخوان خلیفهنشین اسلامی اعتراض میکنیم و این که "نام ایران" از سر بزرگ عمامهداران زیاد است و در دهان "عظما" و عملههای ظلمش هم جا نمیگیرد.»
حامیان جمهوری اسلامی میکوشند این را یک اتفاق عادی، و نوعی تعهد حکومت به کشور ایران، آن هم در این مقطع حساس و شرایط جنگی قلمداد کنند؛ اما بخش بزرگی از مردم این نوع چرخشهای حکومت را فریبی بزرگ، برای یارگیری از بخشی از جامعه ایران میدانند که مفاهیم میهندوستی برایشان اولویت بالایی دارد.
نوعی یارگیری، آن هم در زمانی که پس از کشته شدن سرداران سپاه به دست اسرائیل و تسلط این کشور بر آسمان ایران، حکومت بهشدت به همراهی افکار عمومی نیاز دارد. به نظر میرسد نوعی برنامهریزی دقیق پشت این تغییر رویه حکومت جمهوری اسلامی، پنهان است. در یک محفل عزاداری دیگر، خواندن ترانه «دوباره میسازمت وطن»، از سرودههای سیمین بهبهانی، از سوی عزاداران هم توجهها را به خود جلب کرد.
همچنین در عزاداریهای امسال، تعداد دخترانی که بدون رعایت حجاب تحمیلی حکومت، در دستههای عزاداری شرکت کرده بودند، به طرز چشمگیری نسبت به سالهای قبل افزایش یافته بود که نشانی دیگری است از اینکه حکومتیها، به عمد در این موارد سرشان را برگرداندهاند و دستکم موقتاً دیگر از تذکر حجاب و رفتارهای گشت ارشادی خبری نیست.
در تداوم همین رویه و برای فریب افکار عمومی، عبدالرضا داوری از نیروهای نزدیک به محافل سخت حکومت، در یک پست بلند در شبکه اجتماعی ایکس، از لزوم بازگردادن نماد شیروخورشید نوشت که شاید بتوان آن را نوعی زمینهچینی برای تحرکات بعدی قلمداد کرد.
او در گفتار خود این نماد را نه متعلق به نهاد پادشاهی، بلکه تلفیقی از ارزشهای ایرانی و شیعی معرفی کرده است. او حتی پیشنهاد تغییر نام «سازمان هلالاحمر» به «جمعیت شیروخورشید سرخ ایران» را هم در مقاله خود ارائه داده است. گویی این سیستم فریب، که همواره حمایت بخشی از قشر مذهبی جامعه را با خود داشته، حالا به سراغ کسانی رفته که مضامین ملیگرایانه برایشان اولویت بالاتری دارد.
این تغییر ماهیت ظاهری، مختص به روزهای اخیر نیست. پس از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که با کشته شدن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، برخی از موضوعاتی که تا به آن روز، تابوهایی جدی بودند و زیر تیغ سانسور حکومتی حذف میشدند، با دستوری حکومتی، اجازه پخش یافتهاند.
در بخش سینمای خانگی نیز به نظر میرسد لمس بدن بازیگران حنس مخالف دیگر خط قرمز محسوب نمیشود و این روزها در اغلب فیلمها و سریالها قابل مشاهده است. حتی در مواردی صحنه بوسه هم به شکلی بطئی در حال عادیسازی است.
خواندن ترانههای خوانندگانی که تا به حال مغضوب حکومت جمهوری اسلامی بودهاند هم، در برنامههای ساخته شده در دل این ساختار، به امری عادی و روزمره تبدیل شده است و سانسورچیهایی که پیش از این حتی زمزمه ملودیهایی از این دست را از فیلم و سریال حذف میکردند، به راحتی به خواندن کامل آنها مجوز پخش میدهند.
در حدی که در برنامه «صداتو»، شرکتکنندهای ترانه «شازده خانم» ستار را میخواند و به گونهای نمایش داده میشود که اتفاقی عادی در حال رخ دادن است. در همین برنامه، بارها ترانههایی از معین، حسن شماعیزاده، هایده، و دیگر خوانندگان طرد شده از وطن خوانده شده است و در مواردی اسمشان هم به وضوح مطرح شده و از حضار در سالن خواسته شده برایشان دست بزنند.
با این اوصاف به نظر میرسد در پشت پرده، پروژه بزرگ «فریب» حکومت برای عادیسازی فضای داخل کشور در جریان است.
شاید برگهای دیگری از مفاهیم ملیگرایانه و آزادیهای تصنعی در دست حکومت باشد، که در بحرانهای آتی آنها را برای کنترل اوضاع بر زمین خواهد کوبید.